EN
DE
FA

تاریخچهٔ موسیقی‌درمانی

نقطـۀ آغازین موسیقی‌درمانی به عنوان یک شغل حرفه‌ای، مشخصاً به جنگ جهانی دوم برمی‌گردد. در آن زمان موزیسین‌های حرفه‌ای و آماتور در بیمارستان‌ها حاضر می‌شدند و برای التیام‌ آلام فیزیکی و تُرُما‌های روانیِ سربازان بازگشته از جنگ، موسیقی می‌نواختند. بازخوردهای مثبتِ این افراد باعث شد که پزشکان و پرستاران، درخواست استخدام موزیسین‌ها در بیمارستان‌ها را مطرح کنند. در این زمان شغل جدیدی به نام «موزیسین‌های بیمارستانی» به وجود آمد. متولیان متوجه شدند که آموزش‌دیدن موزیسین‌ها برای فعالیت در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی به عنوان بخشی از کادر درمان، ضرورتی اجتتاب‌ناپذیر است. این، همان نقطه‌ای است که آموزش موسیقی‌درمانی آغاز می‌شود و با درمان‌شناسی پیوند می‌خورد؛ قلمرویی که هم درمان و هم مراقبت از یک بیمار با هدف پیشگیری، مبارزه با بیماری، تسکین درد یا جراحت را در بر می‌گیرد.

علم موسیقی‌درمانی

موسیقی‌درمانی یک رشتۀ منحصراً دانشگاهی و آکادمیک است که در مجامع معتبر علمی جهان به عنوان یک علم مستقل و برای خدمت به/در نظام‌ درمان و سلامت، آموزش داده می‌شود. موسیقی‌درمانی به مثابه یک علم مبتکرانۀ چند‌رشته‌ای، محل تلاقی علوم پزشکی، روان‌شناسی، عصب‌شناسی، موسیقی‌شناسی، صوت‌شناسی و قوم‌شناسی است. برای ارزیابی و سنجش آثار و نتایج مداخلات موسیقی‌درمانی، روش‌های تحقیق کمّی و کیفی گوناگونی وجود دارد. در موسیقی‌درمانی، متغییرها و متحرک‌ها قابل اندازه گیری هستند. مثلاً برای شناسایی منبع و بررسی میزان درد با رویکرد آسیب‌شناختی، از ابزارهایی همچون پرسشنامه‌های استاندارد استفاده می‌شود که امکان تحلیل آثار و نتایج جلسات موسیقی‌درمانی را فراهم می‌سازد. این‌گونه است که موسیقی‌درمانیِ حرفه‌ای، معتبرترین و بالاترین استانداردِ اعتبارسنجیِ آموزش و پژوهش پزشکی موسوم به «بازبینی کاکرین» را کسب کرده است


تعریف موسیقی‌درمانی

به‌ معنای استفادهٔ ماهرانه از موسیقی و عناصر آن، توسط موسیقی‌درمانگر است که با پشتیبانی از هم‌حسی، برای ایجاد ثبات سلامت، شناخت روان و عاطفه و معنویت، و درکِ روابط اجتماعی به‌کار گرفته می‌شود و هم‌چنین اعتبار و ترویج توانمندسازی را احیا می‌کند. موسیقی‌درمانی در قالب برنامه‌های گروهی و انفرادی، و به شکل‌های فعال و پذیرا، ارایه می‌شود.
در موسیقی‌درمانی، درمان‌جویان زبانی موسیقایی را با صدای خود، به یاری سازها و یا انواع اشیایی که حالاتِ هیجانی و جسمانی را منعکس‌می‌کنند، عرضه می‌کنند.


تأثیرات موسیقی‌درمانی

شیوه‌های ثابت‌شدۀ موسیقی‌درمانی برای ناملایمات روحی‌روانی مانند افسردگی، اضطراب، اختلالات عصبی، فشار، وسواس و بی‌خوابی که منجر به پریشان‌خاطری می‌شود، به روش علمی کاربرد دارد. موسیقی‌درمانی از دوران جنینی تا پایانۀ حیات انسان را در بر می‌گیرد
اگر نسل زندۀ امروز با هر سن و سالی دچار اختلال شوند، واقعاً نمی‌دانند که باید به کدام مراکز درمانی و چه متخصصی مراجعه کنند. اولین گزینه، مراجعه به پزشک است، که به وضوح، از پس همۀ پیچیدگی‌های موجود انسانی برنمی‌آید. قرص‌ و پماد هم که مرهم آلام ‌خاطرِ پریشیده نیست.
فقدان درمان‌های نوین تثبیت‌شده مانند موسیقی‌درمانی، از اعوجاج حوزۀ درمان‌شناختی نشأت می‌گیرد که در سیطرۀ مطلق سیاست‌مداران، متخصصان پُزیتیویست و بیمه‌گزاران سودسالار، محدود و محصور مانده. باید بدانیم که در حوزۀ درمان‌شناسی روزآمد جهانی، شیفتِ پارادایمی اتفاق افتاده است. تا جایی که مراکز درمانی معتبر، موسیقی‌درمانگران را برای انجام عمل درمانی در آی‌سی‌یو استخدام می‌کنند. اشاعۀ فرهنگ سلامت در جامعه، مستلزم تغییر رویکرد اساسی و به روزرسانی حوزۀ درمان‌شناسی است که این، تازه می‌شود سلام و احوال‌پرسی. اما با کدام نوع و چه کیفیتی از موسیقی و پرسش‌هایی از این دست که در دانش موسیقی‌درمانی پاسخ داده می‌شود. انتخاب نوع موسیقی در طرح درمان، مسألۀ حساسی است. ذائقۀ موسیقاییِ درمان‌جو تعیین کننده است. مسلماً باید موسیقی‌درمانی، تأثیر خوشایندی روی او باقی بگذارد.

مفهوم موسیقی‌درمانی

درست است که از راه رابطه با موسیقی، روان‌پالایی اتفاق می‌افتد، اما هر جایی یا هر چیزی که با موسیقی سروکار داشته باشد، الزاماً معادل موسیقی‌درمانی نیست. اگر به فرض، نوازنده‌ای حرفه‌ای سازی بنوازد و اصطلاحاً احساس آرامش به ما دست دهد، به نظرم حتماً باید از ایشان تشکر کرد. اما آرامشی که از این راه به دست می‌آید، به معنای آن نیست که در معرض «طرح درمان» قرار گرفته‌ایم و آن نوازندۀ فرضاً خوش‌ذوق را هم موسیقی‌درمانگر تلقی کنیم. نه؛ چنین تصوری صحیح نیست.
قاعدۀ مهم درمان این است که هر شیوۀ درمانی، سیمپتُم و منعِ مصرف دارد؛ چرا که در غیر این صورت، عوارض جانبیِ ناخواسته ایجاد می‌شود..


موسیقی‌درمانگر کیست؟

موسیقی‌درمانگر، متخصصی است که پس از گذراندن آموزش‌های علمی و عملی؛ عناصر موسیقایی را درون یک ارتباط درمان‌شناختی به کار می‌گیرد.
موسیقی‌درمانگر، عضوی از کادر درمان است که با هدف درمان یا ریکاوریِ درمان‌جو فعالیت می‌کند. او با دیگر اعضای کادر درمان، همکاری و تعامل دارد. این، به منظور حصول اطمینان نسبت به طرح‌ درمان و پیشرفت روند آن است، چراکه موسیقی‌درمانی، نوعی از مداخلاتِ درمانی است.


باور موسیقی‌درمانی در ایران

به عنوان یک دانش‌آموختۀ موسیقی‌درمانی فکر می‌کنم به‌رسمیت‌شناختن و اشاعۀ موسیقی‌درمانی در همه جای دنیا از جمله ایران امری ضروری است؛ با این مهم که میراث‌دار آیین‌های قومی باشیم.
از گواتی و زار و پری‌خوانی گرفته تا چوسر و لیوا و مشایخ، به آیین‌ها و مراسم‌هایی اشاره دارد که از زمان‌های قدیم تا به امروز در جاهای مختلف دنیا وجود داشته و همچنان در زندگی مردمان، جاری و ساری است.
مایلم نکته‌ای را توضیح ‌دهم. منظور از موسیقی‌درمانی، یک چارچوب علمیِ مستقل و متمایز است که به هیأت یک رشتۀ دانشگاهی، از دهۀ پنجاه میلادی، مطرح و تثبیت شده است. موسیقی‌درمانی مشخصاً به روش‌ها، مدل‌ها و تکنیک‌هایِ بالینیِ استاندارد‌شدۀ مبتنی بر شواهدی می‌پردازد که مانند سایر رشته‌های علمی، قابلیت بازآزماییِ تجربی دارند. به نظرم مهم است که به تمایز میان موسیقی‌درمانی به‌ عنوان یک علمِ آکادمیکِ مدرن و پدیده‌‌هایی به‌مثابه آیین‌های قومی توجه داشته باشیم. بدیهی‌ست که هر کدام، کارکرد‌های خودشان را دارند. امروزه موسیقی‌درمانی حوزه‌های متنوعی را در برمی‌گیرد؛ مثلاً در سال‌های اخیر، پیوند موسیقی‌درمانی با «موسیقی‌شناسی قومی»، رهیافتی میان‌رشته‌ای را به‌وجود آورده که تحت عنوان «موسیقی‌درمانی قومی» طبقه‌بندی می‌شود.
روش‌شناسی علمی، بایدها و نبایدهایی را به همراه دارد. پذیرفتنی نیست که با گرته‌برداری لغوی و به صرف مشاهدات شخصیِ کنترل‌نشده و با درک شهودی و بدون شواهد علمیِ به‌اثبات‌رسیده، بَرساخت‌های علمی مدرن مانند اصطلاح درمان را به آیین‌ها و مراسم‌ها نسبت دهیم. در واقع قبل از مواجهه و آشنایی با علوم تجربیِ جدیدی مانند علوم‌ درمانی و پزشکی، ما اساساً تصوری از کاربرد موسیقی به مثابه درمان نداشته‌ایم.
زار و نمونه‌های مشابه آن، آیین‌اند، نه یک روش درمانیِ علمی. پس مجاز نیستیم که از اصطلاح موسیقی‌درمانی برای چنین نمونه‌هایی استفاده کنیم. چرا؟ چون فاقد روش‌شناسی مدوّن، مشخص و قابل‌بازآزمایی تجربی و نظریه‌پردازی‌ شدهٔ مکتوب و به اثبات رسیده است. آیین، متد آموزشی ندارد و فراگیری آن برای یک غیربومی امکان‌پذیر نیست. آیین به ایستارها، باورها و اعتقادات مردم وابسته است. برای انجام چنین مراسم و آیین‌هایی، شخص باید در جرگهٔ باشندگان همان منطقه، تجربۀ زیسته داشته باشد، و فرهنگ و آداب آن مردمان برایش درونی شده باشد. به عبارتیْ بخت و اقبالِ جغرافیایی.


ارسال پیام

Please enable JavaScript in your browser to complete this form.

توجه: لطفاً بخش هایی که با علامت * مشخص شده اند را پر کنید